دنیای سوفی

ساخت وبلاگ

یکی از بدترین قسمتای غرور اینه که به مغرور بودن خودتم مغرور میشی دنیای سوفی...
ما را در سایت دنیای سوفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : blueornotblue بازدید : 46 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 6:19

داشتم فکر می کردم چی می شد اگه به آدما این حق داده می شد که انتخاب کنن کی می میرن، یا مثلا بهشون می گفتن یه زمان مرگ براشون در نظر گرفته شده، و اگر خودشون لحظه ی خاصی رو انتخاب نکنن بالاخره تو اون لحظه ای که از قبل براشون تعیین شده و نمی دونن چه لحظه ایه می میرن،‌ ولی می تونن خودشون هم یه انتخاب داشته باشن، نه مثل خودکشی ها، انتخابی پذیرفته شده و آرامچند درصد آدما صبر می کردن تا اون روز تعیین شده برسه؟ چند درصدشون دوست داشتن خودشون حرف آخرو بزنن؟و اونایی که انتخاب می کردن چه لحظه ای رو انتخاب می کردن؟به مرگ مثل یه خروج اضطراری نگاه می کردن و اون لحظه ای که دیگه توان ادامه دادن نداشتن بهش پناه می بردن،یا نه،‌ وقتی تو خوشبختی و دوست داشتن و شادی غرق بودن خودشون رو توش رها می کردن؟‌ فقط به این خاطر که دیگه هیچ لحظه ای پایین تر از این اوجی که توش غرق شدن رو نداشته باشن، (هر چقدرم که این لحظه تو چشم بقیه بی ارزش باشه، یا حتی فک کنن اون آدم تو عمق بدبختی دست و پا می زنه،  ولی در واقع از ته دل شاد بوده)... یا شاید چون دیگه چیزی نمی خوان از این دنیا و می تونن با تمام وجود در آغوس بگیرنش... محض رضای لبخند خالص...آیا... آیا کسی بود که لحظه ای رو برای رفتن انتخاب کنه که هیچ، هیچ حس خاصی بهش نداره؟ نه توش درد می کشیده و نه از دوست داشتن سرشار بوده؟ یه لحظه ی ساکن بی نشون؟و سوال بعدیم که به نظرم اصلا اهمیت سوال اولم رو نداشت این بود که آدم تا کجا ادامه پیدا می کرد اگر همه مرگشون رو خودشون انتخاب می کردن؟تا کی می موندیم روی این زمین؟ آیا هیچ کس دوست داشت انقدر بمونه که ادامه بده این زنجیره رو؟ چقدرن اون آدما که تموم نشدنمون براشون مهمه؟ و اون موقع به این تصمیم چجوری نگاه می دنیای سوفی...ادامه مطلب
ما را در سایت دنیای سوفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : blueornotblue بازدید : 54 تاريخ : شنبه 18 تير 1401 ساعت: 12:29

از فزدا و این جلسه ی نقد علمه خیییییلیییی می ترسم..... مخصوصا از یحیی...و اونیکی...می ترسم بهم حمله کنه...امیدوارم خیییلی بهتر از اون چیری باشن که فکر می کنم....امیدوارم اعتماد به نفسم رو از دست ندم و چرت و پرت هم نگم... امیدوارم اونا انقدرا هم وحشتناک نباشن...واای خدا...

رویارویی با ادمایی که گاهی قدر تو بی شعورن...ترسناکه...

دنیای سوفی...
ما را در سایت دنیای سوفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : blueornotblue بازدید : 83 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 17:40

بچه ها وقتی تو شکم مامانشون هستن هیچ وقت گریه نمی کنن؟

اگه نه پس چی میشه که تا میان بیرون گربه می کنن؟

تا قبل اون هیج مشکلی نبوده اون تو یا تواناییش رو نداشتن؟

دنیای سوفی...
ما را در سایت دنیای سوفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : blueornotblue بازدید : 82 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 17:40

به نظرم عشق در ضعیف ترین حد خودش هم باز تعالی بحشه...(حداقل برای من)

خدایا! عاشقم کن... و عاشقم نگه دار...

(و چبری که فهمیدم معشوق برای من مهم نیست کی باشه... من نیاز دارم عاشق شم :)  ولی خب مدتش به ظرفیت معشوقه وابسته است)

(این کلمه ی معشوق را بی اجازه از صاحبش قزض کردم... امیدوارم معشوق این جسارت رو ببخشه...)

دنیای سوفی...
ما را در سایت دنیای سوفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : blueornotblue بازدید : 88 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 17:40

کیف کردم وقتی امروز دیدم ادمایی که تا چتد روز پیش تو بحث های گروه دانشگاه به جون هم میفتادن و همدیگر رو پاره پاره می کردن

الان دارن به شیوه ی درستی و با صلح و صفا بحث رو پیش می برن و نه به قصد پیروزی...به قصد شنیدن حرف طرف مقابل ...

داره گروه آرمانی میشه... حتی برای یک روز هم جای خوش حالی داره...

خدایا شکرت!

دنیای سوفی...
ما را در سایت دنیای سوفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : blueornotblue بازدید : 92 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 17:40

مقاومت الانم را تنها مدیون کتاب جان شیفته و اون تاتر کذایی هستم... To strive, to seek, NOT to find and not to yield دنیای سوفی...
ما را در سایت دنیای سوفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : blueornotblue بازدید : 100 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 17:40

I don't know why, and I don't know when it started, but human's obsession with The End is just beautiful to me! I searched "In The End" once, and there was a thousand quotes, and God a lot of them were so hopeful! And then I don't know why but I just دنیای سوفی...ادامه مطلب
ما را در سایت دنیای سوفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : blueornotblue بازدید : 79 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 17:40

تا حالا شده خواسته باشی چیزی یا ماجرایی رو با من در میون بذاری یا از احساساتت بهم بگی یا سوالی ازم بپرسی یا ... ولی نگفتی؟ چرا؟ می توتی برام ینویسی و یه وقت که دیگه احساس کردی من می تونم بحونمش بهم بدی؟ پ ن:ایموجی ها امدند...کلمات را کشتند...ارتباط دنیای سوفی...ادامه مطلب
ما را در سایت دنیای سوفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : blueornotblue بازدید : 87 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 17:40

این کتاب جزء آن دسته از کتاب هایی ست که از خواندنش نمی توان دست کشید و قطعا می توان آن را بار ها بار ها خواند بدون آنکه احساس تکرار کرد(البته خود من فقط یکبار خواندم حالا شما خیلی این تیکه رو جدی نگیرید)بی شک این رمان یکی از بهترین اثار اشمیت است ،اثری که دنیا ی مدرنیته و هنر معاصر را با زبان نرم به باد انتقاد می گیرد و در  آستانه ی سقوط از پرتگاه پوچی هنر معنا را نجات می دهد . "آنچه ما را با داستان پیش می برد مبارزه ی تدریجی انسان است برای رسیدن به خوبشتن خویش .چیزی که سرانجام تنها هنر قادر به انجام آن است هنری که در خدمت انسان است، نه هنری که انسان را به بردگی بکشاند ." اشمیت قادر است در مرز های یک متن غنی از معنا و زیبایی ادبی خواننده را با هر درکی از زیبایی و هنر و ادب در مکالمه با کلمات کتابش درگیر کند و در قالب شخصیت  نمادین داستانش به جایگاه اصلی انسان در دنیای معاصر اعتراض کند انسانی که به تدریج تا حد یک شیء تنزل پیدا می کند و ... . شاید در آینده بیشتر به این اثر بپردازیم... فعلا شما را بااین کتاب تنها می گذاریم تا کمی در هوای آزاد تنفس کنید.  + نوشته شده در  یکشنبه پنجم آذر ۱۳۹۶ساعت 12:30  توسط Mr. SHalvar GolGoli  |  دنیای سوفی...ادامه مطلب
ما را در سایت دنیای سوفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : blueornotblue بازدید : 120 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 21:59